یکی منو بشونه سر جام !
رادمهر دیگه هیچ رقمه راضی به افقی شدن نمیشه! تا میذارمش تو جاش خودشو میکشه بالا سر و گردن و بالاتنه ش رو رو هوا نگه میداره و با چشماش التماس میکنه که تورخدا منو بشون ! تا انگشتامو میگیرم کنار دستاش فوری سفت و محکم دستامونو میگیره و خودشو زود میکشه بالا و یه لبخند رضایتی هم میزنه و ذوقی تو چشماش برق میزنه که بیا وببین! چند روزی م هست که خودشو میکشه و بالا و می ایسته ! خدا میدونه از این پیشرفتایی هم که میکنه چه قد خوشحال میشه و احساس شعف و شادی میکنه ! -تمام روز دلش میخواد بیدار باشه و بازی کنه و خوابش خیلی کم شده ، عاشق اینه تو خونه بچرخونمش و همه چیو ببینه یا اینکه بشونمش جلوم و باش حرف بزنم ! -و حسابی هم با بابا بزرگش رفیق...
نویسنده :
مامان
21:08